یکشنبه، مهر ۰۸، ۱۳۸۶

فتنه گري بازماندگان ساواک در آمريکا

فتنه گري بازماندگان ساواک در آمريکا
سام قندچي
Malice of Remainders of Savak in U.S.
http://www.ghandchi.com/484-fetnehgari.htm

فتنه گري بازماندگان ساواک در آمريکا
سام قندچي
نوشته اي که در پائين اين مقاله ضميمه شده را يکی از طرفداران پرويز ثابتي که از نام مستعار ح–ک استفاده ميکند تدوين کرده است و در لينک زير قابل دسترسي است:
http://1400years.org/milani.asp
اين نوشته درباره آقاي دکتر عباس ميلاني نگاشته شده است. من شخصاً با آقاي دکتر ميلاني تماسي ندارم و موضوع انزجار من از نوشته بالا هم ارتباطي با همفکر بودن يا اختلاف نظر داشتن با آقاي دکتر ميلاني ندارد.
وليکن اين نوشته نشان دهنده بقاي انديشه ساواک زمان شاه در سايت http://1400years.org و سايتهاي ديگري نظير وبلاگ سرباز کوچک http://sarbazekuchak.blogspot.com است که هنوز سرسختانه کوشش ميکنند نهادهاي مختلف دولت آمريکا را درباره آزاديخواهانه ايران گمراه کنند، همانطور که بيست و پنج سال بعد از 28 مرداد، اين بدخواهان ملت ايران دروغ هاي خود درباره آزاديخواهان ايران را از کانال ساواک به دولت آمريکا تزريق ميکردند.
اين افراد به اعمال شنيع خود در بدنام کردن آزاديخواهان ايران ادامه ميدهند و حتي براي کارهاي حقوق بشري که ايرانيان آزاديخواه سعي ميکنند از برخي امکانات نهادهاي دموکراتيک در آمريکا نيز استفاده کنند، اين تاريک انديشان چوب لاي چرخ گذاشته و تا ميتوانند سعي ميکنند به کار آزاديخواهان ايران در خارج با استفاده از ارتباطات باقيمانده شان با دستگاههاي اطلاعاتي غرب، لطمه بزنند، و دگرانديشاني را که مخالف نظرات اينان هستند را عفريت جلوه داده و حذف کنند، آنهم با استفاده از مناسبات پنهاني شان با دستگاه هاي امنيتي غرب و نه از طريق انتشار نظراتشان با ذکر نام خود و قبول مسؤليت نوشته هايشان. همان نوع عملکرد مقامهاي باصطلاح امنيتي در زمان رژيم شاه که عناد خود را با آزاد انديشي، با تروريست خواندن هر دگر انديش آشکار ميکردند،و کارشان نه امنيت بلکه شکنجه و کشتار دگر انديشان بود.
مضحک است که امروز ديگر حتي بسياري مشروطه خواهان که ديگر از شانتاژ اين مستبدان و ارتباطات اينان با دستگاههاي اطلاعاتي غرب هراسي بخود راه نميدهند، مورد حمله اين عوامل اختناق قرار ميگيرند. همين ها که خودشان دليل اصلي سقوط رژيم شاه بودند. همين ها که هر دانشجوي ساده آزاديخواهي را بخاطر يک کلمه حرف از آزادي انديشه، به زندان اوين برده و شکنجه ميکردند يا به قتل ميرساندند. لطفاً خودتان متن زير که اين آقاي ح-ک نوشته را بخوانيد که حتي در آمريکا هم انقدر جرئت معرفي خود را ندارد و از دادخواهي قربانيان ساواک سابق رژيم شاه در خارج ميترسد که خود را مخفي ميکند و نه از رژيم جمهوري اسلامي که دوستان سابق ساواکي اش امروز در وزارت اطلاعات رژيم اسلامي مشغول بکارند. بله بخوانيد و خود قضاوت کنيد.
بالاخره چه وقت همه نيروهاي جنبش سياسي ايران جدا از ايدئولوژي و برنامه سياسي شان ميخواهند در برابر اين اختناق مافياي بازمانده ساواک رژيم شاه که سعي ميکند با استفاده از ارتباطات قديمي اش با برخي نهادها و شخصيت هاي آمريکائي آنها را به عناد با آزاديخواهان دگرانديش ايران که با افکار اين تاريک انديشان مقفاوت ميانديشند سوق دهد، موضع بگيرند.
امثال اکبر گنجي ها در زمان رژيم جمهوري اسلامي مهر سکوت شکستند و با به خطر انداختن خود و خانواده شان قتل هاي زنجيره اي و جنايات ديگر وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي را افشا کردند. چرا مشروطه خواهان صادق ايران که اين افراد را ميشناسند، هنوز بعد از 28 سال که از سقوط رژيم شاه ميگذرد بخود جرئت نميدهند مهر سکوت را بشکنند و اعمال ساواک زمان شاه و مافياي بازمانده اش در آمريکا را که هنور هم در اينجا فعال است و خود آنها نيز نظير آن زمان از ترس تهديدات اينان خودسانسوري ميکنند، افشا کنند. آخر بعد از 28 سال سرنگوني رژيم شاه و زندگي در غرب مسخره نيست که حتي در آمريکا، اين مشروطه خواهان دموکرات منش نظير سالهاي رژيم شاه خود سانسوري ميکنند. ديگر کي ميخواهند مثل يک انسان آزاده زندگي کنند. اکبر گنجي حتي در ايران جمهوري اسلامي تصميم گرفت آزاده زندگي کند. او نمونه اي است که مشروطه خواهاني که سالهاي سياه ساواک را ديده و هنوز ادامه آن توسط بازماندگانش در آمريکا را ديده اند با هويدا کردن اين اعمال اقلاً نظير اکبر گنجي با وجدان آسوده بقيه عمر را زندگي کنند.
اين عوامل که يک روز با نام مستعار امير و روزي ديگر داويد و غيره که زير نامهاي قلابي نه از ترس رژيم بلکه از ترس مردم مخفي ميشوند و کار ساواک رژيم شاه را در آمريکا و اروپا ادامه ميدهند و هنوز دانشجويان و روشنفکران ايران را مورد حمله قرار ميدهند و حتي شخص من را بارها در گذشته نهديد به مرگ کردند و دوست دارند که من و امثال من را به خود سانسوري بکشند که از مخالفت با اين تاريک انديشان دست بکشم حتي وفتي که اينها در ايران نيستند و در قدرت هم نيستند. آخر تاکي بايستي اين حقايق را به مردم نگوئيم. بله از اگبر گنجي بياموزيم. از آنها که جنايتگران استالينيسم و شوروي را افشا کردند ياد بگيريم و حالا که اکثريت مشروطه خواهان سالهاست به اهميت حقوق بشر پي برده اند پيام روشني به اين تاريکش انديشان بازمانده ساواک زمان شاه در آمريکا بدهيم .
اين ساواکي هاي سابق شايع ميکنند که ايراني ها وقتي سير هستند حرف ميزنند و وقتي گرسنه هستند چيزي نميگويند. تا آنجا که به دانشجويان و روشنفکران ايران مربوط ميشود وضع زندگي شان در قبل و بعد از جمهوري اسلامي آنقدر فرقي نکرده ولي در هردو رژيم براي آزادي همه مردم صداي خود را با همه مخاطرات بلند کرده اند و آنروز توسط ساواک رژيم شاه مورد حمله بودند و امروز توسط وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي. ولي علت اين شايعات درباره سيري و گرسنگي مردم اين است که به نهادهاي آمريکائي القا کنند که نيروهاي دموکراسي خواه ايراني را گرسنه نگهدارند و به اين بازماندگان ساواک هر کمکي هست را سرازير کنند. به عبارت ديگر جلوي جلب کمک براي جنبش دموکراسي خواهي در نهادهاي آمريکائي توسط نيروهاي مخالف سلطنت را بگيرند و بد نام کنند.
در واقع نيروهاي دموکراسي خواه ايران گرچه دست هرکسي در دنيا را که به مردم ايران در راه آزادي کمک کند را ميفشارند اما برعکس اين بازماندگان ساواک، عروسک هيچ دولت خارجي نبوده و نخواهند بود و اگر هر دولت خارجي دنبال نوکر ميگردد، همين بازماندگان ساواک بهترين کانديدا هستند. نيروهاي آزاديخواه ايران نظير واسلاو هاول از جمهوري چک،خواهان مناسبات احترام متقابل با دموکراسي هاي غربي هستند و سمبل شان وثوق الدوله هائي نيستند که ايران را به دولت هاي خارجي فروختند. ما خواهان مناسباتي با دولت هاي خارجي نيستيم که آنها ما را گرسنه يا سير نگهدارند. ما خواهان آنيم که نظير واسلاو هاول به رهبران *مستقل* ما احترام گذراند که به کنگره آمريکا دعوت شد و کسي هم از او انتظار نوکري آمريکا را نداشت تا به جمهوري چک ياري رساند.
ميدانم که فردا دوباره يک عده ميگويند که من با طرح مسأله اي مرتبط یه سلطنت شاه سابق دارم به جمهوري اسلامي کمک ميکنم. ولي نوشته زير نشان ميدهد حتي ميلاني که سعي کرده با سلطنت طلبان کار کند هم از حملات ناجوانمردانه اين مافياي بازمانده ساواک سابق در امان نيست و تا روزي که در صف مشروطه خواهان ايران امثال اکبر گنجي پيدا نشود که با جسارت در برابر اين واقعيت تلخ دژخيمان بازمانده ساواک شاه بايستد و نه آنکه بخاطر تهديد آنها و خشنود سازي آنها خودسانسوري کنند، مسأله حل نخواهد شد.
اي کاش مشروطه خواهان درستکار ايران هم نظير اکبر گنجي اول کسي باشند که اين حقايق مافياي بازمانده ساواک رژيم شاه در خارج کشور را بر ملا کنند. يعني بطور جدي نظير آنچه اکبر گنجي با وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي کرد، که نام همه قربانيان قتل هاي زنجيره اي و عاملان وزارات اطلاعات مسؤل آن جنايات را افشا کرد. يعني نه فقط انتقاد آبکي از ساواک رژيم شاه بلکه پرده برداشتن از همه اعمال شنيعي که آنها در آنزمان کرده و هنوز هم همين امروز ضد دگر انديشان در نهادهاي آمريکائي که فعالين ايراني سعي ميکنند براي قدمي براي حقوق بشر در ايران کمکي بگيرند، انجام ميدهند.
تا اين کار از سوي مشروطه خواهان انجام نشود، اين مسأله در جنبش سياسي ما حل نميشود، همانطور که هزار حرف اپوزيسيون به اندازه يک هزارم افشاگري اکبر گنجي اثر نداشت و اين جسارت و صداقت گنجي بود که مسأله کتمان جنايات 1367 را که بسياري از اصلاح طلبان با خودسانسوري ادامه ميدادند، پايان داد، و فرق او با اصلاح طلباني که هنوز کارنامه جناياتي نظير ميکونوس را در رژيم جمهوري اسلامي رقم ميزدند، در همين بوده و هست.
من سالهاست که از نوشتن در باره رژيم سابق پرهيز کرده ام ولي اين بازماندگان ساواک تا با آنها روبرو نشويم اين فتنه گري هاي هايشان را پايان نميدهند و حتي وقتي من درباره موضوع فيلترينگ اينترنت مصاحبه اي داشتم، اين جنايتکاران که از اسم مستعار هم استفاده ميکنند، شروع به حمله به من کردند و سعي کردند کاري کنند که ديگران من را سانسور کنند يا که من خود سانسوري کنم و همين ها با وقاحت در سايتهائي نظير سرباز کوچک از نقض حقوق بشر جمهوري اسلامي درباره دگر انديشان مينالند وقتي که از نظر جمهوري اسلامي خود اين ها بخاطر سلطنت طلبي دگر انديش محسوب ميشوند و داروي خود اين ها برا مخالف را بکار ميبرند.
اگر 25 سال حملات ساواک به روشنفکران و دگر انديشان توانست به رژيم شاه کمکي بکند، اين اعمال هم امروز در آمريکا توسط بازماندگان ساواک ميتواند به مشروطه خواهان کمک کند. در صورتيکه در عمل وجود اينان و روابط اين جنايتکاران با دستگاه هاي اطلاعاتي غرب فقط باعث نفرت از مشروطه خواهان خواهد شد. حتي برخي اصلاح طلبان اسلامي بخاطر وجود امثال گنجي ها و صداقت او در بر ملا کردن اسرار وزارت اطلاعات، اعتبار کسب کردند، در صورتيکه وقتي رهبراني از مشروطه خواهان هنوز مانند احمدي نژاد نوعي حرف ميزنند که انگار اينها تخيل است، فقط نشان ميدهند که هنوز خودشان نظير احمدي نژاد در رؤيا هسند که خيال ميکنند مردم ما نميدانند و سر خود را در شن فرو کرده اند.
سالهاست اميدوار بودم که روشنفکران مشروطه خواه به اين موضوع بپردازند و هنوز هم اميدم همان است، چرا که نوشتار يک مشروطه خواه جسور همانطور که ذکر کردم نظير اکبر گنجي هاي جمهوري اسلامي، ميتواند مانند گرماي خورشيد اين کثافات يخ زده نيم قرن را حل کند و براي هميشه تمام کند و نه آنکه دوباره با کمک يک سازمان اطلاعاتي غرب از نو زنده شوند. اين مسأله اي است که هنوز خود را بصورت دعواي 28 مرداد در جنبش ما نشان ميدهد.
به اميد جمهوری آينده نگر، فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران

سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
8 مهر 1386
Sept 30, 2007


مطالب مرتبط:
http://www.ghandchi.com/index-Page3.html


--------------------------------------------------------------------
ضميمه زير از سايت 1400years.org کپي شده و در لينک مشخص زير امروز در تاريخ 30 سپتامبر 2007 هنوز موجود است و خوانندگان ميتوانند خود در آنجا مطالب زير را بيابند
http://1400years.org/milani.asp

عباس میلانی که گاه و بیگاه خودرا سخنگوی نظریات ما ایرانیان معرفی میکند کیست؟
آنچه در زير می خوانيد پژوهشی است که از سوی اين ايرانيار انجام شده. با اجازه ايشان نوشتار ايشان بدون دخل و تصرفی در اينجا آمده است. ولی اشاره وياد آوری نکته های چندی را لازم می داند که در پائين اين نوشتار خواهيد خواند.

<<با درود هموطنان نازنین، چند روز پیش مشغول مطالعه کتاب آتش نهفته که نویسنده آن دکتر منوچهر گنجی وزیر اسبق آموزش و پرورش رژیم گذشته قبل از انقلاب است، بودم . در این کتاب مطالبی یادآورعملکرد بعضی از افرادی بود که با گذشته نه چندان روشنی اکنون خودرا نماینده نظریات ملت ایران میدانند !!!! آقای عباس میلانی، درکتاب قصه دوشهر که در سال 1996 در امریکا به چاپ رسیده است، خود اقرار میکند که دو سال قبل از انقلاب به عنوان یک کمونیست - مائوئیست بازداشت، محاکمه و به پنچ سال زندان محکوم شده بود و با وساطت علیاحضرت یک سال قبل از انقلاب آزاد شد، امروز مقام جفرسون ایرانیان را به خود داده و خودرا رهبر آزادیخواهان ایران معرفی میکند سالها درزمان تحصیل در امریکا، عضو یک گروه مارکسیست بوده اند و ازبدو ورود به ایران نیز، که از اواسط 1974 میباشد، به فعالیتهای گروه مائوئیستی همراه با دیگران ادامه میداده اند و با دروغ و اعلام علنی براینکه طرفدار نظام پادشاهی هستند با کمک آقای دکتراحمد قریشی رئیس وقت دانشکده علوم سیاسی دانشگاه ملی ایران ازغربال ساواک گذشته و بعنوان استادیار رشته علوم سیاسی در دانشگاه ملی شروع به کار میکنند . تعدادی ازاعضای این گروه بطوری که آقای میلانی درکتاب فوق مینویسند بازداشت و محاکمه واعدام شده بودند. به قراری که دکتر منوچهر گنجی میگوید ایشان به توصیه زنده یاد دکتر سیروس الهی، دکترحمید باغشمالی و دکتر احمد قریشی و تائید تیمسار ناصرمقدم رئیس اداره دوم ساواک . به عضویت گروه بررسی مسائل ایران، که مسئولیت آنرا آقای دکترگنجی داشته اند در می آید. ایشان تا آنجا جلب اعتماد دکترگنجی را میکند که وقت و بیوقت در منرل ایشان به دیدارشان میرفته است، همراه با دکترگنجی مشترکأ برای کنفرانس موسسه آسپن درتخت جمشید گزارش 24 صفحه ای تهیه میکنند که در کتاب منتشر شده موسسه آسپن ایران دیروز امروز و فردا، 1975، دیده میشود . دراین گزارش مشترک ایشان به ریاکاری دست میزند و همراه دکتر گنجی با آماروارقام از پیشرفتهای ایران در زمینه های گوناگون کشور به تعریف و تمجید میپردازد . تا آنجا که پس ازآن کنفرانس، همراه دیگر شرکت گنندگان ایرانی در شهریور ماه 2 /1 3 سال قبل از انقلاب به کاخ سعد آباد میرود و بحضور پادشاه بار میابد. برای ديدن فرتور بزرگ با جزئيات به روی فرتور کليک کنيد. نیمرخ عکس دکتر میلانی در این شرفیابی، درصفحه 428 کتاب آتش نهفته دکترگنجی به چشمم خورد. در ردیف آخر نفرپشت فردی که دارای ریش است با نام فریدون فشارکی که امروز یکی از طرفداران رژیم جمهوری اسلامی است قرار دارد. این عکس تاریخی را ضمیمه میکنم. حدودأ دوسال قبل از انقلاب است که ساواک متوجه میشود چه اشتباه بزرگی درموردعباس میلانی مرتکب شده است. آقای میلانی هرگز از این جریانات واز جریان بازداشت و محاکمه و محکومیت خود و از نامه سرگشاده ایکه ازدرون زندان اوین برای چاپ درروزنامه اطلاعات تهیه کرد و ازطریق ساواک به روزنامه اطلاعات فرستاد چیزی نگفته و نمیگوید. برخی از صفحات روزنامه اطلاعات آنزمان که ضمیمه میباشد نشان میدهد که ایشان در آن زمان محکومیت 5 سال زندان پیدا میکنند که به دلیل همکاری با ساواک به کمتر از یک سال تقلیل میابد و حدودأ یک سال قبل از انقلاب آزاد میشود، به انقلابیون می پیوندد و بعد از انقلاب از دانشکده حقوق دانشگاه تهران سر در میاورد. روزنامه اطلاعات سند شماره يک - اينجا کليک کنيد . روزنامه اطلاعات سند شماره دو - اينجا کليک کنيد. روزنامه اطلاعات سند شماره سه - اينجا کليک کنيد. من پس از آشنائی هائی که طی سال های گذشته از طریق رادیو تلویزیون ها و کتابهای آقای عباس میلانی با ایشان پیدا نمودم بدنبال دیدن نام ایشان در کتاب آتش نهفته تصمیم گرفتم ، با یکی از شخصیت ها ویک مقام امور امنیتی رژیم گذشته تلفنی تماس بگیرم تا به صحت خواندها و شنیدهایم اطمینان خاطر دهم . خوشبختانه تلفنی اطلاعات و تائیدات را دریافت نمودم. چند روز بعد به این نتیجه رسیدم که با نویسنده کتاب آتش نهفته آقای دکترمنوچهر گنجی تماس بگیرم . موفق شدم و ایشان شواهد و اطلاعات عینی خودرا با کمال حسن نیت در اختیار من گذاشتند. که شرح گفتگوی آقای دکترگنجی را در زیر میتوانید مطالعه کنید. آشنائی با دکتر عباس میلانی قسمتی از مطالب زیر در کتابهای آتش نهفته و در Defying the Iranian revolution منوچهر گنجی و کتاب Iran past, Present and Future Aspen Institute for Humanistic {1975} آمده است . دکتر گنجی میگوید: "از جمله افرادی" که من میشناسم که حیات دارند و با تمام و یا با قسمت هائی از این مطالب آشنائی دارند. شهبانو فرح پهلوی . دکتر حسین نجفی وزیر اسبق دادگستری، دکتر حمید باغشمالی،آقای مهدی قاسمی، آقای پرویز ثابتی، و بطور قطع همکاران ایشان درساواک درمدت بازداشت آقای عباس میلانی میباشند . بعداز اتمام تحصیلات، من مدتی درسازمان بین المللی کار، در ژنو؛ استادیار درPatterson school of Diplomacy در امریکا و 3 سال نیز کارمند اداره حقوق بشر سازمان ملل متحد در نیویورک بودم. برای تعطیلات و کمک به برگزاری کمیسیون مقام زن سازمان ملل متحد در دسامبر سال 1965 به ایران رفتم. در جریان برگزاری کمیسیون مقام زن در ایران با علیا حضرت فرح پهلوی آشنائی پیدا کردم. روزی در یک شرفیابی برای ایشان موضوع گروه Brain trust مرحوم جان. اف کندی رئیس جمهور اسبق امریکا را تعریف کردم، و گفتم که با وجود اینکه امریکا یکی از بزرگترین دموکراسی های دنیاست و دیدگاهای گوناگون و حقایق درزمینه های مختلف دررسانه های آن کشور انعکاس میابد جان اف کندی برای آگاهی بیشتراز حقایق و کارآمدی سیاستهای دولتش در ابتدای ریاست جمهوری خود به تشکیل گروهی از دانشمندان برجسته امریکا که اکثرأ ازجمله استادان دانشگاهای معتبر آن کشور بودند بر آمد. این گروه هرچند گاه یکبار بدعوت او در کاخ سفید باحضور ریاست جمهوری گردهم می آمدند و بمنظور آشنا کردن بیشتر کندی با حقایق زندگی روزمره مردم و کارآمد سیاستهای دولت پیشنهاد هاو نظراتشان را به استحضار ریاست جمهوری میرساندند و چون مستقیمأ مصدر کاری نبودند از هرگونه پرده پوشی خود داری میکردند . ایشان به این موضوع علاقمند شده بودند . هنگامیکه به دعوت دانشکده حقوق دانشگاه تهران بعنوان دانشیار حقوق بین الملل و سازمانهای بین المللی به ایران برگشتم، مرا خواستند و گفتند اینکار را ساکت و آرام شروع کن. نه دفتر داشتیم، نه حقوق و مزایائی از این بابت شامل خودم ویا اعضای گروه میشدونه بودجه ای برای این کار داشتیم. میخواستیم مانند بسیاری دیگران بدون چشمداشتی تا آنجا که درتوان داشتیم به میهن و هم میهنان خودکمک کنیم. علیاحضرت وسیله خوبی بودند چون هم به پادشاه دسترسی داشتند و هم جوان و ایده آلیست علاقمند بودند. به این شکل کارگروه مطالعاتی ما که جز ارتش، تمام بخشهای کشوری، مسائل جوانان، کارگران، زنان، کشاورزان،اقتصاد، حقوق و در آمدها، توزیع درآمد، ثروت، فقر، حقوق بشر، دادگستری... . را دربرمیگرفت از اواسط سال 1966 شروع شد. یکایک اعضای گروه راپس از مطالعات لازم من انتخاب میکردم. ازلحاظ امنیتی تیمسارناصر مقدم و آقای پرویز ثابتی اطلاعات لازم درباره آنها را در اختیار من قرار میدادند. بنابر این تمامی اعضای گروه ازغربال امنیتی گذشته ومورد تائید قرار گرفته بودند. کارگروه با 5 نفر، 2 خانم استاد دانشگاه که امروز درایران هستند و آقایان مهدی قاسمی، دکتر توسلی ودکتر خسروگیتی آغازشد و در سال 1978قبل از انقلاب117 نفر دررشته های مختلف، زن و مرد عضوداشت. اسامی آنهائیکه در خارج ازکشور هستند درکتاب آتش نهفته آورده شده است. آقای دکترعباس میلانی به پیشنهاد زنده یاد دکترسیروس الهی، دکتر امین عالیمرد و دکترحمید باغشمالی که امروز در نزدیکی سانفرانسیسکو در دانشگاه تدریس میکنند، و تائید تیمسار ناصر مقدم ازساواک عضو گروه شد . گروه مرتب، لااقل 2 بار در هفته درمنزل من جلسه روی مسائل گوناگون کشور داشت. نتیجه بررسیها علمی و مذاکرات و پیشنهادهای گروه روی مسائل مختلف ازجمله فساد، تفاوت فاحش سطح در آمدها، مسائل فرهنگیان، کارگران، روستائیان هجوم روستائیان به شهرها،... و مسائل و مشکلات فرهنگی زائیده از آن، درحداکثر 15 صفحه،از طریق منشی من ماشین شده، بطورمستقیم دراختیارعلیاحضرت قرارمیگرفت، و ایشان پیشنهاد هارا با پادشاه مطرح میکردند. درحالیکه پادشاه درسالهای دهه 60 و ابتدای دهه 70 شهبانورا تشویق مینمودند، درچندسال آخر با بالا رفتن قیمت نفت ورق برگشته بود. ولی شهبانو سعی و کوشش خودرا کماکان میکردند. همانطورکه گفتم دکترعباس میلانی، استادیارعلوم سیاسی دانشگاه ملی، دراواخر1973 به عضویت گروه در آمد. ازابتدا او ازمن خواست که اجازه دهم لا اقل هفته ای یکبار خصوصی من را ببیند و پیشنهادها و مطالعات خودش را به من بدهد و در جلسات عمومی گروه درمنزل من شرکت نکند. من قبول کردم. بنابراین اواغلب به تنهائی من را درخانه میدید، نزدیکی من و او تابدانجا رسید که برای کنفرانس سپتامبر 1975 آسپن درتخت جمشید من واو با هم گزارش بررسی نوسازی در ایران را تهیه کردیم. تعجب اینجاست که دربخش تهیه شده ازجانب او کلی ازپادشاه فقید و دیدگاهای ایشان تعریف شده است. گمان میکنم که دراوایل سال تحصیلی 1976- 1977 بودکه یکشب دیروقت با اطلاع قبلی او برای صحبت با من به منزل ما آمد. خیلی با عجله به من گفت که درفلان مدرسه درجنوب شهر دربرنامه تغذیه رایگان سوء استفاده میشود. درهمین جا درحضوراوبه مدیر کل آموزش و پرورش تهران و ناحیه ایکه مدرسه موردنظر درآنجا قرارداشت تلفن زدم و گفتم که رأس ساعت ? 6 صبح درمنزل من باشند. دکترمیلانی اظهارعلاقه کرد که اوهم بیاید. موافقت کردم ساعت شش و نيم صبح همگی درمنزل من که دردرون طبقه اول دیواری نداشت جمع بودند. در دقایق اولیه تلفن زنگ زد، من گوشی را برداشتم. آنطرف خط آقای پرویزثابتی بودند، حالا همه ازجمله آقای میلانی میشنوند که من چه میگویم. آقای ثابتی گفتند: "جناب وزیر آقای میلانی هم اکنون درمنزل شما هستند " ؟ پاسخ دادم بله. گفتندایشان "عضو فعال یک گروه تروریستی است. خیلی مراقب خودتان باشید". مطمئنأ آنروز صبح اورا دنبال کرده بودند. من گوشی را گذاشتم و چیزی بروی خودم نیاوردم همگی به مدرسه جنوب شهر رفتیم. من متوجه بودم که ماشینهائی مارا دنبال میکنند سخت ناراحت بودم که دربین راه اورا بگیرند، خود میلانی نیز چیزی را احساس کرده بود. به مدرسه رسیدیم همگی وارد مدرسه شدیم. همه چیز عادی بود، بطورقطع دکترمیلانی باید کسی را در آنجا میدید؛ چه پوششی بهتراز این نقشه که درپوشش حفاظتی وزیر به آنجا برود و جلب توجه ماموران امنیتی را نکند! ولی درجائی اشتباه کرده بود و نقشه فعالیت های خود و همسرش بدست ساواک افتاده بود. پس از اطمینان از درستی کار درمدرسه ازجنوب شهر بطرف وزارت آموزش و پرورش درنزدیکی مجلس بحرکت در آمدیم. نمیدانم دکترمیلانی در آنجا کارش را انجام داد یا اینکه حدس زده بود برنامه لو رفته است و بهتر است ماموریتش معوق بماند . وقتی به وزارتخانه رسیدیم با من وارد ساختمان دفتر وزیرشد. میدانستم که ساواک تمام وقت دنبال ما بوده است اورا در اطاق شورا گذاشتم و خود به دفترم رفته و فورأ به آقای ثابتی تلفن زدم و مطمئن شدم که دروزارتخانه هیچگونه مزاحمتی برای او ایجاد نخواهند کرد. آقای ثابتی گفتند: "اویک چریک است و فرد خطرناگی است". ميلانی نهاررا بامن خورد. اورا به داخل دفترم خواستم. ازاو پرسیدم چرا ساواک بدنبال تو است؟ به زمین و زمان بد و بیراه گفت. گفت در این مملکت برای هرکسی که خدمت کند و آدم درستی باشد یک چیزی در می آورند ..... به او گفتم مطمئنا ترا بازداشت خواهند کرد بازمدتی دراطاق شورا، جنب دفترمن ماند. بالاخره حدود ساعت2/1 3 بعدازظهر دوباره ازطریق منشی وارد دفترمن شد. از او پرسیدم چرا امروز من را به آن مدرسه بردی؟ جوابی نداشت، وفقط گفت آیا شما میتوانید ماشینی به من بدهید تا مرا بمنزل ببرد. گفتم البته. به او گفتم ازقرار ساواک اطلاعات کامل درباره تو همسرو دوستانت دارد و ادامه دادم بخاطر خودت و خانواده ات حتمأ اقرارکن و حقایق را بگو. او رفت. دقایقی بعد راننده برگشت وگفت، نمیدانم چه شد که درجلوی مجلس چند ماشین مارا دوره کردند و دکتر میلانی را گرفتند و بردند. فورأ علیاحضرت را درجریان گذاشتم و خواهش کردم که از مقامات امنیتی بخواهند تا با او بدرفتاری نشود. با آقای ثابتی هم صحبت کردم. چند ماه بعد، که برادر 32 ساله ام زنده یاد فرهاد خودکشی کرده بود، یکروزاواخر اردیبهشت 1356 منشی من تلفنی گفت از زندان اوین میخواهند با شما صحبت کنند. از آنطرف خط گفته شد: "جناب وزیر اینجا زندان اوین است اقای عباس میلانی علاقه دارند با شما صحبت کنند". استقبال کردم، با او دقایقی صحبت کردم. او به من تسلیت گفت. من به او گفتم هنگامیکه راجع به فعالیت های او در یک گروه مائوئیست شنیدم احساس کردم آسمان به روی سرم ریخته است. یکی دو ماه بعد مقاله ای یک صفحه ای درروزنامه اطلاعات درباره فعالیت های سیاسی خودش و اینکه در اثر بی اطلاعی گمراه شده بود و تعریف و تمجید از رژیم ازاو خواندم. در جریان گزارش محاکمه دیدم کلی از پادشاه دست به تعریف و تمجید زد. با آنکه در دادگاه تجدید نظر نظامی به 12 سال زندان محکوم شده بود چند ماه بعد آزاد شد و دیگر نه در ایران و نه در خارج از ایران ارتباطی با من نگرفت. هم میهنان مطالب فوق عین گفته های تلفنی آقای دکترگنجی هستند. حال ببینید کارمان به کجا رسیده است که این جناب عباس میلانی این کمونیست - مائوئیست و چریک دیروزی، این آدم هفت چهره که امروز بنا بدلائلی و با مقاصد پلید بعضی از سرمایه داران ایرانی صندلی ایران شناسی. را در یکی از مهمترین دانشگاهای امریکا، استانفورد تسخیر کرده و به تازگی با آن سوابق و عملکردش مدعی منتقل کننده نظریات اکثریت ایرانیان به کاخ سفید و وزارت امورخارجه امریکا شده است، و ما همگی شوربختانه نقش تماشاچی این خیمه شب بازی را دارا هستیم، و رادیو تلویزیونهای ایرانی خارج از کشور نیز میخواهند نقش مروج عقاید اورابازی کنند جالب اینجاست که ایشان امروز شده اند محقق بی طرف و ارزشیاب خدمات مرحوم هویدا، پادشاه فقید و سایر خدمتگزاران ایران دیروز. چندبار اشتباه میتواند مارا بیدار کند. افراد را با گذشته اشان میشناسند!!!!! به طوری که در روزنامه اطلاعات مورخ 23 اردیبهشت 2536 آورده شده است، در کیفر خواست دادستان دادگاه تجدید نظر نظامی، از گروهی که آقای دکتر عباس میلانی یکی از سرکردگان آن بود با نام "سازمان انقلابی حزب توده" یادمیشود که هدف آن گسترش کمونیزم و ایجاد یک حکومت کمونیستی در ایران بوده است. در کیفرخواست دادستان دادگاه از این گروه به عنوان مسبب برنامه ریزی حمله مسلحانه به اتومبیل سفیر وقت ایالات متحده امریکا در ایران { 1969 الی 1973 } آقای داگلاس ماک آرتور را به منظور گروگان گرفتن داشتند، که به همت راننده اتومبیل وی از دست آنها فرار میکند، و همچنین سرقت از بانک سپه مرکزی را اجرا نمودند. روزنامه ها و مدارک پیوست را که میبینید بطور خلاصه حاکی از این است که آقای عباس میلانی عضو گروهی که در ارتباط با چین و کوبا بوده و آموزش و کمکهای خودرا از آن دو کشور میگرفته بوده است. هم میهنان با خلوص نیت سعی کردم با اسناد و مدارک و شواهد این مطالب را حضورتان ارسال دارم، چون روزنامه و مدارک پیوست در یک ایمیل جای نمیگیرد، روزنامه و مدارک را پس از این نوشته به صورت بخش های دیگری حضورتان فرستاده میشود تا با شخصیت وحقایق مربوط به استاد دکتر عباس میلانی بیشتر آشنا شوید(اين مدارک در همين تارنما جاسازی شد- وب مسترتارنما) تعجب اینجاست که چگونه دولت امریکا که امروز پرچم مبارزه با تروریست را در دنیا به اهتزار در آورده است چنین روابط گسترده ای با ایشان، با این سوابق، بر قرار کرده است ؟ به دانشگاه استنفورد نیز باید برای این حسن انتخاب ایشان بعنوان استاد ایران شناسی ایشان تبریک گفت . گاهی پی میبریم اصطلاحات قدیمی چقدر کار آمد و پر معنا میباشند یک بار جستی ملخک دوبار جستی ملخک آخر بدستی ملخک. بعنوان یک وظیفه ملی هر یک از ما ایرانیان مسئولیم برای اگاهی، این نوشتار، اسناد، و مدارک را به نظر دیگران برسانیم، پس استدعامندم پس از مطالعه و دیدن مدارک آنهارا به لیست ایمیل خود ارسال نمائید . بینهایت سپاسگزارمیشوم . پاینده ایران شهریار فتحی ونکوور کانادا >>


اين تارنما خود را محق ميداند مختصری در مورد انيستيتو آسپن به آگاهی خوانندگان برساند:

هرمز فکرت در گرد هم آئی آسپن در شيراز می گويد: "يک جنبش هوشيارانه که ريشه در مذهب دارد از پانزده سال پيش آغاز شده است. اين جنبش بطور برجسته ای در زندگی جوانان ايرانی تجلی کرده است"

اين نکته مورد توجه انيستييتو آسپن و کلاب روم Aspen Institute & Club of Rome قرار گرفت. آقای منوچهر گنجی با پيشنهاد پروژه "مغز های قابل اعتماد" به علياحضرت که در اصل يک کار غير ايرانی بود پای انيستيتو آسپن را به کشور باز کرد. انيستيتو آسپن در خفا با ابوالحسن بنی صدر، ماروين زونيس Marvin Zonis که قصدی جز جلوگيری از پيشرفت های اقتصادی و صنعتی و اجتماعی ايران نداشتند در ارتباط بود.

پيشنهاد هرمز فکرت بنيان "بنياد گرائی" را که بر اساس نظريه های علی شريعتی پايه گذاری شده بود را در ايران گذاشت. موسسه آسپن با معرفی استادانی به منظور تدريس در دانشگاه ها و کالج های ايرانی راه رسيدن به جوانان و آماده سازی مغز های آنان بر اساس داده های علی شريعتی را آماده کرد. در آن زمان آقای منوچهر گنجی وزير آموزش عالی بود. يک شغل کليدی با مقدار زيادی اطلاعات کليدی در مورد کشور ايران.

دکتر منوچهر گنجی در ارتباط با خانمی بنام Chaterine Bateson که بعد ها در کلالج دماوند (مدرسه عالی) به تدريس مشغول شد در ارتباط بود. خانم باتسن در اجرای نيات شوم ديکته شده از سوی انيستيتو آسپن و استراتژی برقراری تماس و منحرف کردن فکر جوانان ايرانی به سوی "تفکر ضد ماترياليستی" قدم بر میداشت. اين حرکت موذيانه با الهام از گفته های احسان نراقی بر اساس تاکيد نظريه هرمز فکرت با ياری از پروژه علی شريعتی روشنفکران و جوانان ما را در دانشگاه ها و در موسسات عالی آموزشی و به ويژه حسينيه ارشاد که مرکز روشنفکران شده بود، به طريقی آماده کردند تا بتوانند نقشه های سرنگونی سيستم در حال پيشرفت ايران را از درون فراهم سازند. اين به آن می ماند که برای خراب کردن يک ساختمان در پای هر نقطه حساس و پايه و ستون آن ديناميت کار بگذارند.

علی شريعتی بر اساس داده های اخوان المسلمين که از سياست های انگلستان سرچشمه می گرفت جوانان مارا آماده کرد تا با الهام از اصول صوفيگری و دکترين مارکسيسم بنيان مارکسيم اسلامی را در مغزهای آنها بکارد. شريعتی در مکتب اگزيستانسياليست همفکر ژان پل سارتر، فرانتس فانون، آلبرت کامو، ژاگ برک تعليم ديده بود و سرمايه داری را دشمن بشريت می دانست. شريعتی با شيوع "آرزوی درآغوش کشيدن مرگ در راستای رهائی حاصل از دوری جستن از جهان مادی بسيار مجلل است" به شاگردانش می گفت "مردن هم آغوشی با زيبائی ها است" و در سخنرانی هايش می گفت "آيا هرگز زيبائی بصورت شهيد مردن را تجربه کرده اید" او ميگفت: "مرگ يک تراژدی خارق العاده و پايان بخش انتهائی برای گم شدن در هيج بودن است و چه زيباست آرزوی مردان و زنانی که مردن را پيش از مردن به آغوش می کشند" .

بعدا وقتی نقشه آسپن با همکاری روس و انگليس در ايران پا گرفت در اوائل سال 1977 با همکاری کسانی مثل Jaques Freymond & Peccei برای راه اندازی پروژه برادری مسلمانان اروپا نقشه کشيدند. تلاش بود افکار اسلام وغرب را بهم نزديک کنند؛ با ابتکار انگليسی ها دانشگاه کمبريج انگليس زير نظر لـُرد کاردن و رهبر اخوان المسلمين اروپا شخصی بنام "معروف دوالبی" دوره ای براه انداخت که درظاهر علم و تکنولوژی و ارتباط آن با اسلام را مورد بررسی قرار می داد.

در اين برهه از زمان که کشور ما ايران ميرود تا قدمی بزرگ در راه آزادی بردارد اشاره به نکات ظريفی که در پژوهش بالا توسط نگارنده آن که امضای او را می بينيد و از قول دکتر منوچهر گنجی آمده است ضروری است:

1- در اختيار گذاشتن اطلاعات مربوط به پيشرفت، جابجائی جمعيت، آمار های مربوط به اقتصاد و مسائل فنی يک کشور به بيگانه می تواند امنيت و تماميت کشور را بخطر بياندازد؛ زيرا ممکن است برعليه کشور مورد استفاده بيگانه قرار گيرد و بکار صدمه زدن برسد. اين گروه اين اطلاعات را در گزارش های 15 برگی در اختيار آسپن قرار ميداده است.

2- ناصر مقدم که وضعيت او در "شورش 57" کاملا روشن شد نمی تواندامروز مورد استناد قرار گيرد که عباس ميلانی را از غربال ساواک گذرانده بود.

3- پرويز ثابتی که بعدها با نام مقام امنيتی مشهور شد، خود يکی از همين افراد بود که به طريق مشابه داستان عباس ميلانی از غربال گذشته بود.

4- درحاليکه پادشاه در اواخر دهه 60 از اينکار دست کشيده و کناره می گرفتند هنوز شهبانو و اين گروه به کار ادامه ميدادند.

نتيجه گيری به عهده خواننده است.
پيش از اينکه نتيجه گيری بکنيد به اين ويدئو که پاسخی در گذشته است نگاه کنيد.
اينجا کليک کنيد
ح-ک
سپتامبر 24- 2007