سه‌شنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۵

آغازِِ پايان جمهوري اسلامي

آغازِِ پايان جمهوري اسلامي
سام قندچي

من سالهاست که در جنبش سياسي ايران فعال هستم و تا به حال از ارائه ارزيابي درباره نقطه پايان جمهوري اسلامي و نيز درباره آنکه مردم در ايران چه بايد بکنند پرهيز کرده ام.

دليل پرهيز اول اين بوده است که عوامل بسيار زيادي دخيل هستند که کار پيش بيني مشخص را تقرياً غير ممکن ميکنند. درباره دومي نيز از آنجا که من در خارج زندگي ميکنم هيمشه فکر کرده ام بهتر است نظرات کساني که در ايران هستند را مد نظر بگيرم تا آنکه بگويم کسي که در ايران است چه کار کند.

امروز اولين باري است که در مورد اول ميتوانم به جرئت بنويسم که پايان جمهوري اسلامي از اين هفته شروع شده است و در سطور زير در بخش اول اين مقاله توضيح ميدهم که چرا اينگونه مي بينم.

در مورد دوم نيز براي اولين بار فکر ميکنم که در اين هفته جنبشي که پايان دادن به جمهوري اسلامي را رقم خواهد زد مشخص شد و آنرا هم در بخش دوم اين مقاله توضيح خواهم داد.

***

بنظر من وقايع لبنان در اين هفته باعث شد که پايان جمهوري اسلامي آغاز شود. چرا؟ بنظر من سالها جمهوري اسلامي از نظر ايدئولوژيک فتح قدس و تعهد خود به فلسطين را اعلام کرده بود. درست است که در مورد عراق هم اولين تحريکات خميني عليه عراق ايدئولوژيک بود و از فتح کربلا سخن ميگفت و اين هم درست است که وقتي عراق به ايران حمله کرد، جمهوري اسلامي به هر حال وارد جنگ متقابل شد، هر چند خيلي زود رنگ دفاع ايران ايدئولوژيک اسلامي خود را از دست داد و براي مقابله مؤثر با عراق رنگ ملي گرفت و بالاخره هم صلح بعدي با صدام از رنگ منافع ملي سود جست.

به هرحال در مورد عراق نه موضوع آنقدر رنگ ايدئولوژيک گرفت و نه جمهوري اسلامي ظاهراً از ادعاهاي خود چندان عقب نشست و با چرخش به ملي گرائي خود را راحت کرد و امروز هم پس از سقوط صدام دوباره از وحدت شيعيان با عراق سخن گفته ميشود وقتي که اساساً دولت در دست شيعيان و هزينه اي براي جمهوري اسلامي ندارد.

در مقابل روش جمهوري اسلامي در ارتباط با فلسطين براي نزديک 30 سال برخورد ايدئولوژيک بوده است و با حکومت احمدي نژاد و شعارهاي اوائل انقلاب خميني درباره اسرائيل و اضافه کردن شعارهاي درباره هولوکاست، جمهوري اسلامي اين راه طولاني ادعاهاي ايدئولوژيک دفاع از اسلامگرائي در فلسطين و هدف نابودي اسرائيل به دلائل ايدئولوژيک را به اوج خود رساند. در چنين شرايطي ناگهان دو نيروي اصلي اسلامگرا در فلسطين و جنوب لبنان، يعني حماس و حزب الله، در پي تحريکات جمهوري اسلامي با اسرائيل درگير شدند. در چنين زماني پس از آنهمه نمايش سلاح هاي دور برد توسط جمهوري اسلامي، از يکسو فوراً سوريه اعلام کرد که در مخاصمات شرکتي ندارد و جمهوري اسلامي هم گفت در صورت حمله به سوريه اسرائيل با جهان اسلام روبرو ميشود، شعاري که معنايش اين است که جمهوري اسلامي کاري بيش از همان کمک ها و تحريکات را براي نيروهاي فلسطيني اسلامگرا نخواهد کرد و جمهوري اسلامي از ارائه طرح هاي آتش بس صحبت ميکند يعني رسماً حزب الله لبنان بعنوان مزدور آنها بايستي کشته بدهد و جمهوري اسلامي معامله کند.

يعني در فرصتي که براي جمهوري اسلامي ايران پس از سي سال شعار دادن ايدئولوژيک اهداف اسلامگرائي براي نابودي اسرائيل بوجود آمد، جمهوري اسلامي جا خالي کرد و رئيس جمهور آن پس از يک شعار توخالي در ارتباط با سوريه، که اصلاً يک حکومت ايدئولوژيک اسلامي در آن منطقه نيست، به کار روزانه شعار دادن و سخنراني براي باصطلاح جوانان در ايران برگشته است. يعني تمام حاميان ايدئولوژيک جمهوري اسلامي در فلسطين و نقاط ديگر از اينجا ببعد راه نا اميدي از اينکه شعارهاي ايدئولوژيک اسلامگرايان ايران بيش از حرف نيست را خواهند گفت. من قبلاً مفصلاً توضيح داده ام که چرا کارل پاپر گفته است که شوروي در زمان بحران 1962 کوبا به پايان رسيد چرا که آن زمان اولين فرصت براي نابودي غرب پيش آمد که ده ها سال کمونيسم شوروي حرفش را زده بود و در آن لحظه انجام ندادن ادعا به مشروعيت شوروي پايان داد و تيک تاک ساعت براي سقوط آن سيستم آغاز شد [http://www.ghandchi.com/441-OmidKazeb.htm].

چرا جمهوري اسلامي به اسرائيل حمله نميکند؟ جمهوري اسلامي بخوبي از تجربه جنگ عراق آموخته است که مردم ايران اهل جنگ ايدئولوژيک براي اسلام نيستند و اينکه جمهوري اسلامي جنگ عراق را توانست تا هشت سال ادامه دهد بخاطر جنبه دفاع ملي گرفتن آن بود و در واقع بعد از جنگ عراق احساسات ضد جنگ در ايران آنقدر قوي شده است که حتي درگيري در جنگ دفاعي هم آنقدر ساده نيست تا چه رسد به جنگ تهاجمي بويژه اگر جنگ ايدئولوژيک و بخاطر اسلامگرائي راه بيافتد. درواقع احساسات صلح طلبي و ضد جنگ در ايران آنقدر قوي است که دولت جمهوري اسلامي از آن براي مقابله با غرب در بحث هاي مربوط به انرژي اتمي سود جسته است. اي« واقعيت من را به موضوع دوم ميرساند.

***
موضوع دومي که مطرح کردم اين است که اين هفته پس از سالها اولين باري است که ميتوانم به جرئت بگويم جنبشي که پايان دادن به جمهوري اسلامي را رقم خواهد زد مشخص شد و آنهم جنبش براي ايران و جهاني فراسوي جنگ است. من سالها پيش درباره موضوع فراسوي جنگ مفصلاً نوشتم و هدفم در اينجا تکرار آن بحث نيست [http://www.ghandchi.com/357-BeyondWar.htm] .

بحث من اين است که جنبشي که با فراخوان اکبر گنجي در هفته گذشته تحت عنوان اعتصاب غذا براي آزادي زندانيان سياسي انجام شد و تأکيد وي برروي مسأله صلح که اساساً بخاطر صلح طلبي در برابر احتمال حمله آمريکا به ايران مطرح شد فوراً ابعاد وسيعي گرفت و آنها که در ايران از آن پشتيباني کردند اساساً حمله آمريکا را به درست يا به غلط، واقعي نميپنداشتند، و دليل بلند کردن فرياد صلح طلبي شان خطر حمله ايران به اسرائُيل بود. در واقع مردم ايران از آغاز جنگي ايدئولوژيک اسلامگرائي توسط دولت جمهوري وحشت داشتند و اين حرکت خيلي زود ابعاد گسترده يافت و حرف هاي خامنه اي که حتي تکرار شعارهاي توخالي درگير شدن در فلسطين را تکرار ميکرد با عکس العمل هاي شديد در محافل بالاي حکومتي در ايران مواجه شد. اين ها آن چيزي است که من آغاز سقوط جمهوري اسلامي مينينم.

برخي در اين دوره به بحث درباره جهت گيري هاي آقاي گنجي نشسته اند و درباره گذشته هاي دور او سخن ميگويند يا از نزديکي هاي کنوني وي به برخي اصلاح طلبان ارتجاعي [http://www.ghandchi.com/249-ReactionaryReformism.htm]. تا آنجا که به دموکراسي اسلامي مربوط ميشود من قبلاً مفصصلاً توضيح داده ام و نيازي به تکرار نيست [http://www.ghandchi.com/308-IslamicDemocracy.htm]. بنظر من آقاي گنجي در سفر اول خود به خارج و بعد از شرکت در کنفرانس برلين و افشاگري دليرانه درباره قتل هاي زنجيره اي که موضوع اصلي جنبش سياسي ايران در آنزمان بود، به زندان رفت. اين بار هم ايشان با جنبش اصلي که بنظر من پايان جمهوري اسلامي را رقم خواهد زد سمت گيري کرده اند. اما جريانات مختلف جنبش سياسي ايران رهبران خود را دارند و خواهند داشت که يکروزه شکل نگرفته اند و شکل هم نخواهند گرفت. شخصيت کشي از ايشان بخاطر اختلاف با نظريات سياسي و فکري شان همانقدر غلط است که شخصيت کشي از مثلاً رضا پهلوي براي جمهوري خواهان ايران. آقاي رضا پهلوي رهبر سلطنت طلبان و مشروطه خواهان ايران هستند و طبعاً کساني که با احياء سلطنت مخالفند، نظير خود من، در اين زمينه با ايشان مخالفند وليکن اين امر دليل بر ترور شخصيت کردن از ايشان نيست که بنظر من در اين سالها تعهد خود به دموکراسي را بارها خاطر نشان کرده اند. جنبش سياسي ايران رهبران خود را خواهد داشت و شايد هيچگاه دوباره فقط يک رهبر نخواهد داشت چرا که بيشتر و بيشتر يک جنبش پلوراليستي است.

به بحث اصلي برگردم. در واقع با تصميم دولت ايران که بنظر ميرسد شبيه ميانجي آتش بس اسرائيل و فلسطين شده است ما آغاز يک جنگ سرد بين جمهوري اسلامي و اسرائيل و غرب را شاهد خواهيم بود و در اين دوران، جنبش دموکراتيک، عدالت خواه و حقوق بشري ايران از کانال جنبش براي ايران فراسوي جنگ خواهد گذشت چرا که همه مردم ايران از اين خواست آگاه بوده و مورد حمايتشان است که نميخواهند گوشت دم توپ براي ماجراجوئي هاي ايدئولوژيک رهبران اسلامگراي جمهوري اسلامي شوند و در هر قدمي در آنسو جلوي رژيم خواهند ايستاد. از امروز ديگر در هر کوي و برزن با شعارهاي ايدئولوژيک تحريک آميز در مورد اسرائيل و فلسطين و راه قدس بايستي مقابله شود. مردم ما جنگ هميخواهند و بخوبي اگاهند که همانطور که در جنگ با عراق شيعيان کشورهاي عربي به دفاع از ايرانيان بر نخواستند، در هر جنگ با اسرائيل هم مسلمانان عرب، چه شيعه و چه سني، ما را تنها خواهند گذاشت و فقط ملت و کشور ايران خواهد بود که در چنين ماجراجوئي ايدئولوژيک اسلامگرايان گوشت دم توپ خواهد شد.

بنظر من جنبش هفته گذشته نشان داد که چه پتانسيل عظيمي در جنبش صلح طلبي در ميان ايرانيان در داخل کشور وجود دارد و اينکه اين جنبش آغاز يک حرکت بزرگ در راه ايراني صلح طلب و فراسوي جنگ است و بنظر من در برهه زماني حاضر تجربيات سازمان فراسوي جنگ که در زمان جنگ سرد آمريکا و شوروي شکل گرفت و به پايآن يافتن سيستم شوروي ياري رساند براي ما بسيار مفيد است. من در مقاله اي که ذکر کردم در اينباره قبلاً مفصلاً توضيح داده ام [http://www.ghandchi.com/357-BeyondWar.htm].

به اميد جمهوری آينده نگر، فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران

سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com
27 تير 1385
July 18, 2006

مطالب مرتبط:
http://www.ghandchi.com/600-SecularismPluralism.htm

متن مقاله به زبان انگليسي
http://www.ghandchi.com/448-aghazepayanEng.htm
Beginning of the End of IRI
Sam Ghandchi
http://www.ghandchi.com/448-aghazepayan-plus.htm

For many years, I have been active in Iranian political movement and till now I have avoided to give an assessment about the point of the end of Islamic Republic of Iran (IRI) and also have refused to say what Iranian people should do.

The reason for my first avoidance was that there are many factors that make the work of prediction almost impossible. As far as the second refusal, since I live abroad I always thought to consider the views of those inside Iran rather than saying what those who are in Iran should do.

Today is the first time that I can dare to write that the end of Islamic Republic of Iran started this week and in the first section of this article in the following lines I explain why I see it this way.

About the second point too, for the first time I think this week the movement that will define the end of Islamic Republic started this week, and I will explain this in the second part of this article.

***

In my opinion, this week’s events in Lebanon are the cause for the start of the fall of Islamic Republic. Why? In my view, for years Islamic Republic had stated its ideological cause of conquering Jerusalem (ghods) and its commitment to Palestine. It is true that the first instigations of Khomeini against Iraq were also ideological and he talked of conquering Karbala and it is true that when Iraq attacked Iran, IRI entered started its own defense and war, although very quickly the color of Iran’s defense list its Islamic ideological color and for effective resistance to Iraq the defense got a nationalist color and finally the peace with Saddam used the national interests as its justification.

At any rates, in the case of Iraq, the issue neither got the ideological color that much nor IRI appeared to back step much from its claims and with a nationalist turn Islamic Republic freed itself and today after the fall of Saddam it is talking again of the unity with the Shiites of Iraq when basically the state is in the hands of the Shiites and such slogans do not have much cost for IRI.

In contrast, IRI with regards to Palestine for almost 30 years it has had an ideological approach and with the government of Ahmadinejad and the revival of Khomeini’s slogans of the early days of 1979 Revolution and his adding of the slogans about the Holocaust, IRI has traveled this long road of ideological defense of Islamism in Palestine and the goal of destruction of Israel for ideological reasons, to its peak. in such conditions, suddenly the main force of Islamism in Palestine and South of Lebanon, namely Hams and Hizbullah, following the instigations of IRI are at war with Israel. At such a critical time after all the shows of long range missiles by IRI, it is immediately announcing that if Syria is attacked by Israel, it will face the wrath of the Islamic world, a slogan which means IRI will not do much more that all those aids and instigations that its has done for the Islamist Palestinian forces and IRI is proposing plans of ceasefire which means officially Hizbullah is their missionary that show give martyrs and IRI should make deals on its behalf.

It means that now that the opportunity has come after thirty years of throwing ideological slogans of Islamist ideals of destroying Israel of IRI to destroy Israel, IRI is leaving the battle field and its president only gives an empty slogan with regards to Syria, which is basically not even an Islamic ideological state, is back to his daily job of giving slogans and lectures for the youth in Iran. It means that all the Islamist ideological supporters of IRI in Palestine and other places from now on will be on the road of disappointment of the idelogical slogans of the Iranian Islamists seeing them as nothing but empty talk. I have explained previously why Karl Popper said that Soviet Union ended at the time of 1962 Cuban Crisis because at that time for the first time the first opportunity of destroying the West that Soviet Communism had talked of for decades, was available and not doing it at that moment ended the legitimacy of Soviet Union and the clock started ticking for its downfall [http://www.ghandchi.com/441-OmidKazebEng.htm].

Why doesn't IRI attack Israel? IRI knows well from the experience of Iraq War that Iranian people do not care for any ideological war for Islam and why IRI was able to do the Iraq War for eight years was because of it getting a national character and in fact after the Iraq War the antiwar sentiments in Iran are so strong that even a defensive war is not that easy let alone a war of aggression especially if it is an ideological war and for Islamism. In fact, the peace seeking and antiwar sentiments in Iran are so strong that IRI has been using it for its issues confronting the West on the atomic program. This reality takes me to the second topic.

***

The second topic that I noted is that this week after many years for the first time I can dare to say that the movement to end the IRI has become defined and that is the movement for an Iran and a world beyond war. Many years ago I have written extensively about the beyond war and my goal here is not to repeat that discussion [http://www.ghandchi.com/357-BeyondWarEng.htm].

My discussion here is that the movement that started under the auspices of the call by Akbar Ganji to fast for freedom of political prisoners and his emphasis on the issue of peace which basically was done for a call for peace in fron tof the possible US attack of Iran quickly found wide dimensions and those in Iran who supported his call are mainly, rightly or wrongly, do not see the danger of US attack to be real, and the reason for raising their cries for peace was because of the danger of Iran attack on Israel. In fact, Iranian people are afraid of IRI starting an Islamist ideological war and this is why this movement quickly found wide dimensions and the words of Khamene'i which were the repeat of the empty slogans of getting involved in Palestine faced harsh reactions in the high levels of Iranian government. These are the things I call the beginning of the end of IRI.

Some in this period have sat down discussing the directions of Mr. Ganji and talk of his distant past or talk of his current proximities to some reactionary reformists [http://www.ghandchi.com/249-ReactionaryReformism.htm}. As far as democratic democracy, I have explained it in details before and no need to repeat [http://www.ghandchi.com/308-IslamicDemocracyEng.htm]. In my opinion, Mr. Ganji in his first trip abroad and after participating in Berlin Conference and his brave disclosures of the chained murders which were the main issues of Iranian political movement at the time, he ended up in jail. This time again in my opinion he has sided with the main movement that will define the path of the end of IRI. But different currents of Iranian political movement have their own leaders and will have their own leaders which have not formed in one day and will not form in one day either. Character assassination of him because of political and ideological differences is as wrong as character assassination of someone like Reza Pahlavi for Iranian republicans. Mr. Reza Pahlavi is the leader of Iranian monarchists and constitutionalists and clearly those opposing the restoration of monarchy, such as myself, differ with him in this regard but this is no reason to do character assassination of him whom I believe all these years has repeated his commitment to democracy. Iranian movement has leaders and perhaps will never have just one leader again as it has become more and more a pluralist movement

Let's return to the main topic. In reality with the decision of Iranian government which seems to be like the middle man of ceasefire between Israel and Palestine, we are entering a period of cold war between IRI and Israel and the West and in this era, the Iranian movement for democracy, social justice, and human rights will go thru the channel of the movement for an Iran beyond war because all the people of Iran are conscious of it and support it because they do not want to become the cannon powder for the ideological adventures of the Islamist leaders of IRI and in every step will stand on the other side blocking the regime. From today in every street corner the instigating ideological slogans about Israel and Palestine and the road to Jerusalem will be resisted. Our people do not want war and are well aware that the same way that in the war with Iraq the Shiites of the Arab countries did not support the Iranians, in any war with Israel the َArab Muslims, Shiite or Sunni, will leave us alone and it will only be Iranian people and Iran that will be the cannon powder in any such ideological adventure of Islamists.

In my opinion, the movement of last week showed what huge potential is stored in the movement for peace among the Iranian inside and abroad and that this movement is the beginning of a huge action in the way for a peace seeking and Iran beyond war and in my opinion at this turn of the time the experiences of the Beyond War organization that was formed during the cold war of US and Soviet union and helped the ending of the Soviet system can be very useful for us. I have explained this in details in my previous article about beyond war [http://www.ghandchi.com/357-BeyondWarEng.htm].


Hoping for a Federal, Democratic, and Secular Futurist Republic in Iran,

Sam Ghandchi, Editor/Publisher
IRANSCOPE
http://www.iranscope.com
July 18, 2006



Text in Persian
http://www.ghandchi.com/448-aghazepayan.htm

Related Papers:
http://www.ghandchi.com/600-SecularismPluralismEng.htm