سلطنت يعني تبعيض بر مبناي اصل و نسب
سام قندچي
سام قندچي
ENGLISH VERSION AT THE BOTTOM OF THE PAGE
Monarchy Means Discrimination Based on ancestry
http://www.ghandchi.com/499-MonarchyDiscriminationEng.htm
در 25 سال گذشته درباره سلطنت نوشتارهاي زيادي نوشته ام و در اين نوشته قصدم نگارش رساله ديگري درباره سلطنت نيست، علاقمندان ميتوانند نوشته هاي من درباره سلطنت ايران را در لينک زير مطالعه کنند (1):
http://www.ghandchi.com/index-Page3.html
در واقع اگر سلطنت پهلوي در داخل کشور در بهمن 57 سقوط کرد، در آمريکا با پشتيباني گروه بندي هاي معين صاحب نفوذ، سلطنت پهلوي نه تنها زنده نگاهداشته شد بلکه به مردم آمريکا القاء شد که آلترناتيو ايران يا سلطنت است يا که جمهوري اسلامي. در بسياري از مؤسسات حقوق بشري و خبري در آمريکا که در آنها سلطنت طلبان قدرت را بخاطر روابط گذشته شان با همکاران آمريکائي سابق رژيم پهلوي در دست دارند، تا توانستند نظير دوران شاه براي مخالفين سلطنت مانع ايجاد کردند. اگر هم به غير سلطنت طلبان اجازه کاري داده ميشد تا وقتي بود که براي سلطنت طلبان بي خطر باشند، وگرنه براي افراد مستقل فعال در خبررساني و کمک به حقوق بشر مردم ايران، در آن مؤسسات، پاپوش درست ميکردند.
اگر در ايران جمهوري اسلامي بيمه خانوده يک خبرنگار منتقد قطع ميشود، در آمريکا نيز در مؤسساتي که سلطنت طلبان ايران قدر قدرت هستند وضع چندان متفاوت نيست. سلطنت طلبان نيز نظير کمونيست ها وقتي در اپوزيسيون هستند مرتب از دموکراسي دم ميزنند ولي همانقدر که در مؤسسات آمريکائي در قدرت قرار گرفتند باز هم نظير دوراني که در رژيم شاه در قدرت بودند، تبعيض آميز رفتارميکنند، چون ايدئولوژي سلطنت بر تبعيض مبتني است . کمونيست ها نيز هنگام اپوزيسيون بودن با پرچم دموکراسي فعاليت ميکنند ولي وقتي در قدرت هستند مثلاً وقتي به هدفشان که حکومت بسته کمونيستي است ميرسند يعني حکومتي که هيچ قرابتي با دموکراسي و جامعه باز ندارد،همه گونه تبعيض که از خود ايدئولوژي آنها ناشي ميشود را روا ميدارند (2).
درباره رابطه نقطه نظر فلسفي و ديکتاتوري قبلاً به تفصيل نوشته ام و نيازي به تکرار در اينجا نيست (3):
http://www.ghandchi.com/440-Aristotle.htm
در واقع سلطنت مبناي ايدئولوژيکش بر تبعيض قرار دارد. درست است که در انگليس بعد از انقلاب، پارلمان سلطنت را برگرداند، اما انقلاب 1642 انگليس مثل فرانسه براي برچيدن سلطنت نبود، و اساساً قيام پارلمان عليه شخص چارلز بود، و بعد از کرومول هم دوباره پارلمان سلطنت را برگرداند. منظور اينکه وقتي کشورهاي دموکراتيکي نظير سوئد و بلژيک سلطنتي هستند دقيقاً به اين معني است که آن جوامع براي اجتناب از دادن هزينه براي تعويض سلطنت اين اندازه تبعيض را در مقطعي از تاريخ خود قبول کردند تا که سلطنت موجود هم به آنها اجازه زندگي دموکراتيک را بدهد. . وگرنه حتي در آن کشورهاي دموکراتيک هم سلطنت يعني تبعيض چرا که فرزند پادشاه انگليس و سوئد هم از بدو تولد از اين حق اجتماعي برخوردار ميشود که عاليترين مقام کشور را تضاحب کند در صورتيکه فرزند يک شهروند عادي از چنين حقي از بدو تولد محروم است. اين يعني تبعيض، هر چند در آن جوامع در مقطعي از تاريخشان اين تبعيض در معامله اي با سلطنت *موجود* در آنزمان قبول شد، و اصلاً با دموکراسي، پلوراليسم و رفع تبعيض قرابتي ندارد.
ولي جوامعي نظير آمريکا که محبور به چنين معامله اي نبودند، ابداً چنين تبعيضي را قبول نکردند. جفرسون تا مدتها به هاميلتون اعتماد نميکرد چون فکر ميکرد که هاميلتون ميخواهد در آمريکا سلطنت برقرار کند. جرج واشنگتن بعد از دو دوره رئيس جمهوري از مقام خود کناره گرفت تا در تاريخ آمريکا سنتي که بتواند به سلطنت بيانجامد شکل نگيرد. در مقايسه برعکس در تاريخ نمونه هائي نظير کيم ايل سونگ در کشور کمونيستي کره شمالي يا حافظ اسد در سوريه يا علي اوف در آذربايجان شوروي سابق را ديده ايم که در نظام جمهوري تبعيض موروثي را براي مقام رئيس جمهور برقرار کرده اند. در فرانسه با همه فراز و نشيب هاي پنج جمهوري بالاخره اينگونه تبعيض ها در جامعه پايان يافتند و شايد در جمهوری های عقب مانده تر نيز اين پروسه تبعيض هاي حکومت موروثي چنين فراز و نشيب هائي را طي کند.
مقام دولتي بر مبناي اصل و نسب، يک تبعيض آشکار است و يک جمهوري که چنين عملي بکند بصورت فراقانوني چنين تبعيضي اعمال کرده است، اما سلطنت في نفسه يعني قبول قانوني اين تبعيض همانگونه که در رژيم جمهوري اسلامي بسياري از تبعيض هاي فراقانوني رژيم هاي استبدادي بصورت قانوني در آمده است نظير تبعيض به کودکاني که در خانواده پيروان اديان غير اسلامي متولد ميشوند که دوباره تبعيض بر مبناي اصل و نسب است هر چند مذهب اجداد کودک مبناي تبعيض در همان بدو تولد است. تبعيض قانوني بدترين نوع تبعيض است. در نتيجه اينکه کسي بازگرداندن تبعيض قانوني سلطنت در ايران را دنبال کند مطمئناً بخاطر منافعي است که گاه نهان و گاه آشکار است.
به هر حال مردم ايران سالهاست که سلطنت برايشان تمام شده است. سياستمداران آمريکا هم بهتر است تصوير درستي از مردم ايران ارائه کنند، وقتي جنبش مدني ايران نه با جمهوري اسلامي است و نه با سلطنت و آينده خود را در يک جمهوري سکولار جستجو ميکند، و آگاه شدن مردم آمريکا از اين واقعيت ايران و ايرانيان، هم از خصومت نسبت به ايرانيان ميکاهد و هم به مبارزه با جمهوري اسلامي ياري ميکند(4).
متأسفانه تبعيض هاي سلطنت طلبان در آمريکا عليه نيروهاي جمهوريخواه سکولار ايراني باعث شده است که لابي ايست هاي جمهوري اسلامي تقويت شده شده اند. يک نيروي مستقل ايراني از امکانات مالي و حقوقي براي مقابله با سلطنت طلبان برخوردار نيست و در نتيجه افرادي که با اين تبعيضات سلطنت طلبان ايران مواجه ميشوند به گروه هاي لابي ايست براي کمک روي مياورند و اين گروه ها داراي قدرت مساوي سلطنت طلبان در آمريکا هستند و معادل سلطنت طلبان هم قادر به گرفتن کمک هاي دولتي هستند و هم در برنامه هاي مختلف حقوق بشري و مطبوعاتي کرسي برابر بدست مياورند يعني بخاطر قدرتشان چرا که اگر تريبون از آنها گرفته شود، مؤسسه امريکائي خبري يا حقوق بشري را قانوناً تعقيب ميکنند و هم پولش رادارند و هم وکيلش را، و بيشتر اوقات هم در دادگاهها موفق هستند و به اين صورت پايه بيشتري هم در بين ايرانيان بدست آورده اند وقتي توانسته اند در موارد مختلف تبعيض، به ايرانيان کمک کنند.
گوئي در داخل آمريکا انقلاب 57 دارد تکرار ميشود، اگر مخالفين سلطنت از دست کشتار شکنجه، و تبعيضات سلطنت در ايران با خميني متحد شدند تا از دست رژيم پهلوي خود را رها کنند، در آمريکا هم براي نيروهاي مستقل دموکرات و سکولار راهي نمانده جز اتحاد با لابي گران جمهوري اسلامي در برابر تبعيضات نهان و آشکار سلطنت طلبان در مؤسسات خبري و حقوق بشري در آمريکا (5).
به اميد جمهوری آينده نگر، فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com/
12 بهمن 1386
February 1, 2008
پاورقي ها
1) http://www.ghandchi.com/index-Page3.html
2) http://www.ghandchi.com/493-CommunistCults.htm
3) http://www.ghandchi.com/440-Aristotle.htm
4) http://www.ghandchi.com/500-FuturistIran.htm
5) http://www.ghandchi.com/339-IranStudents-plus.htm
متن مقاله به زبان انگليسي
http://www.ghandchi.com/499-MonarchyDiscriminationEng.htm
کتاب مرتبط به اين مقاله:
http://www.ghandchi.com/500-FuturistIran.htm
---------------------------------------------------------
مقالات تئوريک
http://www.ghandchi.com/
فهرست مقالات
http://www.ghandchi.com/SelectedArticles.html
http://www.ghandchi.com/499-MonarchyDiscriminationEng.htm
در 25 سال گذشته درباره سلطنت نوشتارهاي زيادي نوشته ام و در اين نوشته قصدم نگارش رساله ديگري درباره سلطنت نيست، علاقمندان ميتوانند نوشته هاي من درباره سلطنت ايران را در لينک زير مطالعه کنند (1):
http://www.ghandchi.com/index-Page3.html
در واقع اگر سلطنت پهلوي در داخل کشور در بهمن 57 سقوط کرد، در آمريکا با پشتيباني گروه بندي هاي معين صاحب نفوذ، سلطنت پهلوي نه تنها زنده نگاهداشته شد بلکه به مردم آمريکا القاء شد که آلترناتيو ايران يا سلطنت است يا که جمهوري اسلامي. در بسياري از مؤسسات حقوق بشري و خبري در آمريکا که در آنها سلطنت طلبان قدرت را بخاطر روابط گذشته شان با همکاران آمريکائي سابق رژيم پهلوي در دست دارند، تا توانستند نظير دوران شاه براي مخالفين سلطنت مانع ايجاد کردند. اگر هم به غير سلطنت طلبان اجازه کاري داده ميشد تا وقتي بود که براي سلطنت طلبان بي خطر باشند، وگرنه براي افراد مستقل فعال در خبررساني و کمک به حقوق بشر مردم ايران، در آن مؤسسات، پاپوش درست ميکردند.
اگر در ايران جمهوري اسلامي بيمه خانوده يک خبرنگار منتقد قطع ميشود، در آمريکا نيز در مؤسساتي که سلطنت طلبان ايران قدر قدرت هستند وضع چندان متفاوت نيست. سلطنت طلبان نيز نظير کمونيست ها وقتي در اپوزيسيون هستند مرتب از دموکراسي دم ميزنند ولي همانقدر که در مؤسسات آمريکائي در قدرت قرار گرفتند باز هم نظير دوراني که در رژيم شاه در قدرت بودند، تبعيض آميز رفتارميکنند، چون ايدئولوژي سلطنت بر تبعيض مبتني است . کمونيست ها نيز هنگام اپوزيسيون بودن با پرچم دموکراسي فعاليت ميکنند ولي وقتي در قدرت هستند مثلاً وقتي به هدفشان که حکومت بسته کمونيستي است ميرسند يعني حکومتي که هيچ قرابتي با دموکراسي و جامعه باز ندارد،همه گونه تبعيض که از خود ايدئولوژي آنها ناشي ميشود را روا ميدارند (2).
درباره رابطه نقطه نظر فلسفي و ديکتاتوري قبلاً به تفصيل نوشته ام و نيازي به تکرار در اينجا نيست (3):
http://www.ghandchi.com/440-Aristotle.htm
در واقع سلطنت مبناي ايدئولوژيکش بر تبعيض قرار دارد. درست است که در انگليس بعد از انقلاب، پارلمان سلطنت را برگرداند، اما انقلاب 1642 انگليس مثل فرانسه براي برچيدن سلطنت نبود، و اساساً قيام پارلمان عليه شخص چارلز بود، و بعد از کرومول هم دوباره پارلمان سلطنت را برگرداند. منظور اينکه وقتي کشورهاي دموکراتيکي نظير سوئد و بلژيک سلطنتي هستند دقيقاً به اين معني است که آن جوامع براي اجتناب از دادن هزينه براي تعويض سلطنت اين اندازه تبعيض را در مقطعي از تاريخ خود قبول کردند تا که سلطنت موجود هم به آنها اجازه زندگي دموکراتيک را بدهد. . وگرنه حتي در آن کشورهاي دموکراتيک هم سلطنت يعني تبعيض چرا که فرزند پادشاه انگليس و سوئد هم از بدو تولد از اين حق اجتماعي برخوردار ميشود که عاليترين مقام کشور را تضاحب کند در صورتيکه فرزند يک شهروند عادي از چنين حقي از بدو تولد محروم است. اين يعني تبعيض، هر چند در آن جوامع در مقطعي از تاريخشان اين تبعيض در معامله اي با سلطنت *موجود* در آنزمان قبول شد، و اصلاً با دموکراسي، پلوراليسم و رفع تبعيض قرابتي ندارد.
ولي جوامعي نظير آمريکا که محبور به چنين معامله اي نبودند، ابداً چنين تبعيضي را قبول نکردند. جفرسون تا مدتها به هاميلتون اعتماد نميکرد چون فکر ميکرد که هاميلتون ميخواهد در آمريکا سلطنت برقرار کند. جرج واشنگتن بعد از دو دوره رئيس جمهوري از مقام خود کناره گرفت تا در تاريخ آمريکا سنتي که بتواند به سلطنت بيانجامد شکل نگيرد. در مقايسه برعکس در تاريخ نمونه هائي نظير کيم ايل سونگ در کشور کمونيستي کره شمالي يا حافظ اسد در سوريه يا علي اوف در آذربايجان شوروي سابق را ديده ايم که در نظام جمهوري تبعيض موروثي را براي مقام رئيس جمهور برقرار کرده اند. در فرانسه با همه فراز و نشيب هاي پنج جمهوري بالاخره اينگونه تبعيض ها در جامعه پايان يافتند و شايد در جمهوری های عقب مانده تر نيز اين پروسه تبعيض هاي حکومت موروثي چنين فراز و نشيب هائي را طي کند.
مقام دولتي بر مبناي اصل و نسب، يک تبعيض آشکار است و يک جمهوري که چنين عملي بکند بصورت فراقانوني چنين تبعيضي اعمال کرده است، اما سلطنت في نفسه يعني قبول قانوني اين تبعيض همانگونه که در رژيم جمهوري اسلامي بسياري از تبعيض هاي فراقانوني رژيم هاي استبدادي بصورت قانوني در آمده است نظير تبعيض به کودکاني که در خانواده پيروان اديان غير اسلامي متولد ميشوند که دوباره تبعيض بر مبناي اصل و نسب است هر چند مذهب اجداد کودک مبناي تبعيض در همان بدو تولد است. تبعيض قانوني بدترين نوع تبعيض است. در نتيجه اينکه کسي بازگرداندن تبعيض قانوني سلطنت در ايران را دنبال کند مطمئناً بخاطر منافعي است که گاه نهان و گاه آشکار است.
به هر حال مردم ايران سالهاست که سلطنت برايشان تمام شده است. سياستمداران آمريکا هم بهتر است تصوير درستي از مردم ايران ارائه کنند، وقتي جنبش مدني ايران نه با جمهوري اسلامي است و نه با سلطنت و آينده خود را در يک جمهوري سکولار جستجو ميکند، و آگاه شدن مردم آمريکا از اين واقعيت ايران و ايرانيان، هم از خصومت نسبت به ايرانيان ميکاهد و هم به مبارزه با جمهوري اسلامي ياري ميکند(4).
متأسفانه تبعيض هاي سلطنت طلبان در آمريکا عليه نيروهاي جمهوريخواه سکولار ايراني باعث شده است که لابي ايست هاي جمهوري اسلامي تقويت شده شده اند. يک نيروي مستقل ايراني از امکانات مالي و حقوقي براي مقابله با سلطنت طلبان برخوردار نيست و در نتيجه افرادي که با اين تبعيضات سلطنت طلبان ايران مواجه ميشوند به گروه هاي لابي ايست براي کمک روي مياورند و اين گروه ها داراي قدرت مساوي سلطنت طلبان در آمريکا هستند و معادل سلطنت طلبان هم قادر به گرفتن کمک هاي دولتي هستند و هم در برنامه هاي مختلف حقوق بشري و مطبوعاتي کرسي برابر بدست مياورند يعني بخاطر قدرتشان چرا که اگر تريبون از آنها گرفته شود، مؤسسه امريکائي خبري يا حقوق بشري را قانوناً تعقيب ميکنند و هم پولش رادارند و هم وکيلش را، و بيشتر اوقات هم در دادگاهها موفق هستند و به اين صورت پايه بيشتري هم در بين ايرانيان بدست آورده اند وقتي توانسته اند در موارد مختلف تبعيض، به ايرانيان کمک کنند.
گوئي در داخل آمريکا انقلاب 57 دارد تکرار ميشود، اگر مخالفين سلطنت از دست کشتار شکنجه، و تبعيضات سلطنت در ايران با خميني متحد شدند تا از دست رژيم پهلوي خود را رها کنند، در آمريکا هم براي نيروهاي مستقل دموکرات و سکولار راهي نمانده جز اتحاد با لابي گران جمهوري اسلامي در برابر تبعيضات نهان و آشکار سلطنت طلبان در مؤسسات خبري و حقوق بشري در آمريکا (5).
به اميد جمهوری آينده نگر، فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com/
12 بهمن 1386
February 1, 2008
پاورقي ها
1) http://www.ghandchi.com/index-Page3.html
2) http://www.ghandchi.com/493-CommunistCults.htm
3) http://www.ghandchi.com/440-Aristotle.htm
4) http://www.ghandchi.com/500-FuturistIran.htm
5) http://www.ghandchi.com/339-IranStudents-plus.htm
متن مقاله به زبان انگليسي
http://www.ghandchi.com/499-MonarchyDiscriminationEng.htm
کتاب مرتبط به اين مقاله:
http://www.ghandchi.com/500-FuturistIran.htm
---------------------------------------------------------
مقالات تئوريک
http://www.ghandchi.com/
فهرست مقالات
http://www.ghandchi.com/SelectedArticles.html
Monarchy Means Discrimination Based on ancestry
Sam Ghandchi
http://www.ghandchi.com/499-MonarchyDiscriminationEng.htm
During the last 25 years I have written many a lot about monarchy and my purpose here is not to write another article about monarchy. Those interested can find my writings about Iranian monarchy at the following link (1):
http://www.ghandchi.com/index-Page3.html
If Pahlavi monarchy was overthrown in February of 1979 inside Iran, in the United Stated with the support of some influential groupings the Pahlavi Monarchy not only has been kept alive but a view has been conveyed to American people as if Iran’s alternative is either the monarchy or the Islamic Republic. In many of the human rights and news institutions in the U.S., where the monarchists are in power because of their past relations with former American partners of Pahlavi regime, just like Shah’s era, they have created as much obstacles as they could for opponents of monarchy. And if they have allowed those who are not monarchist to do any work, it has been as long as those individuals were harmless for the monarchy, otherwise for the independent activists in those news and human rights who want to provide service for the Iranian people, they create all kinds of stumbling blocks.
If in the Iran of Islamic Republic the health insurance of the family of a reporter critical of IRI is cut off, in the U.S. in the institutions where monarchists are the sole power, the situation is not much different. Monarchists just like communists when they are in opposition talk a lot about democracy but when they got to power position in the American institutions just like when they were in power in Iran during Shah’s regime, are discriminatory because the monarchist ideology is based on discrimination. Communists also when in opposition are active with the flag of democracy but when they come to power for example when they reach their goal of closed communist system which has nothing to do with democracy and open society, they commit all kinds of discrimination which results from their ideology (2).
About the relationship of philosophical viewpoint and dictatorship I have explained in details in the past and there is no need to repeat here (3):
http://www.ghandchi.com/440-AristotleEng.htm
In reality, the ideology of monarchy is based on discrimination. It is true that in England after the revolution, parliament brought back the monarchy but English Revolution of 1642 contrary to the French Revolution was not for overthrowing monarchy and it was basically like an uprising of the parliament against Charles, and after Cromwell, parliament again brought back the monarchy. The point being that when countries such as Sweden and Belgium have monarchy, it is exactly because those societies to avoid the cost of changing monarchy, have accepted this much discrimination at a point in their history when *ruling* monarchy also allowed them a democratic life. Otherwise, even in those democratic countries monarchy means discrimination because the child of a king of England or Sweden from the day of birth gets a social right to have the highest position of power whereas an ordinary citizen lacks such a right from the day of birth. This means discrimination and has nothing to do with democracy, pluralism and removal of discrimination, although in those societies at some point in their history it has been accepted as a *deal* with the existing monarchy.
But societies like the United States which did not need to make such a deal, they never accepted such a discrimination. Jefferson for a long time did not trust Hamilton because he thought Hamilton wanted to establish monarchy in the U.S. George Washington stepped down from presidency after two terms because he wanted to prevent a tradition to take shape in the U.S. that could lead to monarchy. In contrast, in history there are examples like Kim Il-Sung in Communist North Korea or Hafez Al-Assad in Syria or Heydar Aliyev in Azerbaijan who have made hereditary sovereigns out of the position of president of a republic. In France, with all the ebb and flow of the five republics finally all these discriminations were ended and perhaps in more backward republics these discriminatory hereditary governments will experience such a course.
A government office based on ancestry is a clear discrimination and a republic that acts this way is exercising such a discrimination in an extra judicial way, whereas monarchy by its nature is a legal acceptance of such discrimination the same way in an Islamic Republic many of the extrajudicial despotic practices have become legal practices such as the discrimination against children born in non-Islamic families which is again a discrimination based on ancestry although it takes the religion of their ancestors as a basis to discriminate against the child from the time s/he is born. Legal discrimination is the worst kind of discrimination. Therefore for anyone trying to bring back the legal discrimination of monarchy back to Iran, it surely is for interests that are at times hidden or at times very obvious .
At any rate, for Iranian people monarchy is finished. It would be better if American politicians draw a proper picture of of Iranian people, when Iran's civil rights movement is neither support the Islamic Republic nor a monarchy and sees its future within a secular republic, and to inform American people about this reality of Iran and Iranians, would diminish the animosity towards Iranians and will also help the struggle again the Islamic Republic of Iran (IRI) (4).
Unfortunately the discriminations of monarchists in the U.S. against secular republican Iranians has helped the IRI Lobbyists. An independent Iranian individual does not have the financial and legal means to ward off the monarchists and thus those who are subjected the discriminations of the Iranian monarchists oftentimes go to the IRI lobbyist groups for help and these groups have equal power with the monarchists in the U.S. and they equally can get government assistance and grants and are able to get equal voice in the human rights and news programs, in other words because of their power if the tribune is taken away from them, they will sue the American news or human rights institution by legal means and they both have the money and the lawyers to do the job and often times they are the winners in the court and this way they are getting more supporters among the Iranians as they have been able to help Iranian with various discrimination lawsuits.
It is as if the Iranian 1979 Revolution is now repeating right inside the U.S. this time. If the opponents of monarchy because of monarchy's killings, torture, and discriminations in Iran united with Khomeini to get rid of Pahlavi regime, in the U.S. for independent democratic and secular forces now avenue is left except to unite with IRI lobbyists against the hidden and open discriminations of monarchists using their power in the U.S. news and human rights organizations (5).
Hoping for a Federal, Democratic, and Secular Futurist Republic in Iran,
Sam Ghandchi, Publisher/EditorIRANSCOPEhttp://www.iranscope.com/February 1, 2008
Footnotes:
1) http://www.ghandchi.com/index-Page3.html
2) http://www.ghandchi.com/179-IranianLeftism.htm
3) http://www.ghandchi.com/440-AristotleEng.htm
4) http://www.ghandchi.com/500-FuturistIranEng.htm
5) http://www.ghandchi.com/339-IranStudentsEng.htm
Related Article:
http://www.ghandchi.com/231-RPandMKO.htm
Text in Persian
http://www.ghandchi.com/499-MonarchyDiscrimination.htm
Related Book:
http://www.ghandchi.com/500-FuturistIranEng.htm
Sam Ghandchi
http://www.ghandchi.com/499-MonarchyDiscriminationEng.htm
During the last 25 years I have written many a lot about monarchy and my purpose here is not to write another article about monarchy. Those interested can find my writings about Iranian monarchy at the following link (1):
http://www.ghandchi.com/index-Page3.html
If Pahlavi monarchy was overthrown in February of 1979 inside Iran, in the United Stated with the support of some influential groupings the Pahlavi Monarchy not only has been kept alive but a view has been conveyed to American people as if Iran’s alternative is either the monarchy or the Islamic Republic. In many of the human rights and news institutions in the U.S., where the monarchists are in power because of their past relations with former American partners of Pahlavi regime, just like Shah’s era, they have created as much obstacles as they could for opponents of monarchy. And if they have allowed those who are not monarchist to do any work, it has been as long as those individuals were harmless for the monarchy, otherwise for the independent activists in those news and human rights who want to provide service for the Iranian people, they create all kinds of stumbling blocks.
If in the Iran of Islamic Republic the health insurance of the family of a reporter critical of IRI is cut off, in the U.S. in the institutions where monarchists are the sole power, the situation is not much different. Monarchists just like communists when they are in opposition talk a lot about democracy but when they got to power position in the American institutions just like when they were in power in Iran during Shah’s regime, are discriminatory because the monarchist ideology is based on discrimination. Communists also when in opposition are active with the flag of democracy but when they come to power for example when they reach their goal of closed communist system which has nothing to do with democracy and open society, they commit all kinds of discrimination which results from their ideology (2).
About the relationship of philosophical viewpoint and dictatorship I have explained in details in the past and there is no need to repeat here (3):
http://www.ghandchi.com/440-AristotleEng.htm
In reality, the ideology of monarchy is based on discrimination. It is true that in England after the revolution, parliament brought back the monarchy but English Revolution of 1642 contrary to the French Revolution was not for overthrowing monarchy and it was basically like an uprising of the parliament against Charles, and after Cromwell, parliament again brought back the monarchy. The point being that when countries such as Sweden and Belgium have monarchy, it is exactly because those societies to avoid the cost of changing monarchy, have accepted this much discrimination at a point in their history when *ruling* monarchy also allowed them a democratic life. Otherwise, even in those democratic countries monarchy means discrimination because the child of a king of England or Sweden from the day of birth gets a social right to have the highest position of power whereas an ordinary citizen lacks such a right from the day of birth. This means discrimination and has nothing to do with democracy, pluralism and removal of discrimination, although in those societies at some point in their history it has been accepted as a *deal* with the existing monarchy.
But societies like the United States which did not need to make such a deal, they never accepted such a discrimination. Jefferson for a long time did not trust Hamilton because he thought Hamilton wanted to establish monarchy in the U.S. George Washington stepped down from presidency after two terms because he wanted to prevent a tradition to take shape in the U.S. that could lead to monarchy. In contrast, in history there are examples like Kim Il-Sung in Communist North Korea or Hafez Al-Assad in Syria or Heydar Aliyev in Azerbaijan who have made hereditary sovereigns out of the position of president of a republic. In France, with all the ebb and flow of the five republics finally all these discriminations were ended and perhaps in more backward republics these discriminatory hereditary governments will experience such a course.
A government office based on ancestry is a clear discrimination and a republic that acts this way is exercising such a discrimination in an extra judicial way, whereas monarchy by its nature is a legal acceptance of such discrimination the same way in an Islamic Republic many of the extrajudicial despotic practices have become legal practices such as the discrimination against children born in non-Islamic families which is again a discrimination based on ancestry although it takes the religion of their ancestors as a basis to discriminate against the child from the time s/he is born. Legal discrimination is the worst kind of discrimination. Therefore for anyone trying to bring back the legal discrimination of monarchy back to Iran, it surely is for interests that are at times hidden or at times very obvious .
At any rate, for Iranian people monarchy is finished. It would be better if American politicians draw a proper picture of of Iranian people, when Iran's civil rights movement is neither support the Islamic Republic nor a monarchy and sees its future within a secular republic, and to inform American people about this reality of Iran and Iranians, would diminish the animosity towards Iranians and will also help the struggle again the Islamic Republic of Iran (IRI) (4).
Unfortunately the discriminations of monarchists in the U.S. against secular republican Iranians has helped the IRI Lobbyists. An independent Iranian individual does not have the financial and legal means to ward off the monarchists and thus those who are subjected the discriminations of the Iranian monarchists oftentimes go to the IRI lobbyist groups for help and these groups have equal power with the monarchists in the U.S. and they equally can get government assistance and grants and are able to get equal voice in the human rights and news programs, in other words because of their power if the tribune is taken away from them, they will sue the American news or human rights institution by legal means and they both have the money and the lawyers to do the job and often times they are the winners in the court and this way they are getting more supporters among the Iranians as they have been able to help Iranian with various discrimination lawsuits.
It is as if the Iranian 1979 Revolution is now repeating right inside the U.S. this time. If the opponents of monarchy because of monarchy's killings, torture, and discriminations in Iran united with Khomeini to get rid of Pahlavi regime, in the U.S. for independent democratic and secular forces now avenue is left except to unite with IRI lobbyists against the hidden and open discriminations of monarchists using their power in the U.S. news and human rights organizations (5).
Hoping for a Federal, Democratic, and Secular Futurist Republic in Iran,
Sam Ghandchi, Publisher/EditorIRANSCOPEhttp://www.iranscope.com/February 1, 2008
Footnotes:
1) http://www.ghandchi.com/index-Page3.html
2) http://www.ghandchi.com/179-IranianLeftism.htm
3) http://www.ghandchi.com/440-AristotleEng.htm
4) http://www.ghandchi.com/500-FuturistIranEng.htm
5) http://www.ghandchi.com/339-IranStudentsEng.htm
Related Article:
http://www.ghandchi.com/231-RPandMKO.htm
Text in Persian
http://www.ghandchi.com/499-MonarchyDiscrimination.htm
Related Book:
http://www.ghandchi.com/500-FuturistIranEng.htm