آقاي خاتمي مذهب بهائي را برسميت بشناسيد
سام قندچي
در اين بحبوحه تهديد خطر جنگ جمهوري اسلامي با آمريکا و اسرائيل و در آستانه انتخابات مجلس فعاليت تازه نيروهاي مختلف مدني و سياسي در ايران آغاز شده است که مايه مسرت است. در اين ميان نه تنها اصلاح طلبان مذهبي بلکه چندين گروه ديگر نيز آيت الله خاتمي رئيس جمهوري پيشين را بعنوان سخنگوي خود معرفي کرده اند.
سؤال من از آقاي خاتمي ايـن است که امروز که هيچ مقام رسمي ندارد آيا حاضر است براي برسميت شناخته شدن مذهب بهائي توسط جمهوري اسلامي کاري بکند يا نه؟ و يا حداقل بگويد نظر خودش در اين باره چيست؟
من نظرم را درباره افکار آقاي خاتمي در گذشته نوشته ام و در اينجا نميخواهم تکرار کنم:
http://www.ghandchi.com/411-FuturistRepublic.htm
پس چرا اين سؤال را ميکنم؟ چون آقاي خاتمي سالهاست از گفتگوي تمدن ها صحبت ميکنند و يکي از مذاهب اصلي دنيا که دست بر قضا در ايران زاده شده است در ايران جمهوري اسلامي نه تنها برسميت شناخته نميشود بلکه معتقدين به اين مذهب در 28 سال گذشته مورد همه گونه آزار و اذيت قرار گرفته اند.
بهائيان نميتوانند راحت به دانشگاه بروند. اموالشان در موارد مختلف مصادره شده يا آنقدر در خطر بودند که بسياري از آنها که شريک مسلمان داشتند اموال خود را به نام شرکاء خود کردند. قبرستان هاي بهائيان مورد تعدي واقع شده اند و محل هاي مقدس آنها در بارفروش (بابل کنوني) که از اماکن مهم تاريخي به شمار ميرفتند، نابود شدند. آيا هيچ کدام از اين اعمال را ميشود گفتگوي تمدنها نام گذارد.
پاسخ جمهوري اسلامي به اينکه چرا مذهب بهائي رسمي نيست، چيست؟ آنها ميگويند که جمهوري اسلامي بر مبناي قران است و در قران مذاهب بهائي و بودائي يا هندو بعنوان اهل کتاب ذکر نشده اند و در نتيجه در جمهوري اسلامي برسميت شناخته نميشوند. حتي مذهب زردشتي هم به زور برسميت شناخته ميشود و البته بي خدائي يا اگنوستيسم هم که به طريق اولي برسميت شناخته نميشوند.
سؤال من اين است که مگر مذهب شيعه در قران آمده است. اگر ملاک ذکر شدن در قران است که به روايت اهل تسنن در بسياري از کشورهاي عربي، شيعه نه تنها اهل کتاب نيست بلکه برابر کفر است. البته ممکن است که گفته شود که شيعه خود را بخشي از اسلام ميداند ولي بهائي چنين نيست. چه فرقي ميکند که مذهبي خود را چه مينامد، اگر ملاک دولت جمهوري اسلامي ذکر شدن در قران است که شيعه در قران ذکر نشده است.
حالا کشوري که خودش شيعه است، مذهب ديگري که آنهم مثل شيعه بعد از اسلام و قران بوجود آمده و در قران ذکري از آن نيست را تکفير ميکند!
بنظر من دين بهائي بخاطر آنکه يک نوع حسادت در فقهاي شيعه در اثر اين انشعاب که در شيعه روي داد، مورد کينه توزي خاصي است و امروز که بسياري و از جمله آقاي خاتمي سعي دارند اختلافات شيعه و سني يا اسلام و مسيحيت را مرمت کنند، چرا نگاهي به خانه خود ايران نميکنند، و به اين تعصبات وحشتناک درمورد هموطنان بهائي ما پايان نميدهند. به هر دليلي اين انشعاب بهائيان از شيعه تلخ بوده است ديگر سالها از آن تاريخ گذشته است و بهتر است شيعيان با اين واقعيت کنار بيانيد و به اين تنفرها پايان دهند.
امروز که آقاي خاتمي از نو در ايران مطرح هستند خوب است به اين گونه سؤالات پيش از انتخاب شدن خودشان و ديگراني که ميخواهند در انتخابات رأي مردم را بدست آورند، پاسخ دهند. ديگر مانند آنزمان نشود که پيش از انتخاب حرفهاي کلي و نامشخص زدند و بعداً به هيچکدام خود را متعهد نديدند. از زنان تا دانشجويان ايران درس گرفتند که برنامه مشخص را بحث کنند و نه حرف هاي کلي. ديگر جنبش سياسي ما دانا شده است که از پلاتفرم بگويد و بپرسد و نه آنکه فريب کلي گوئي هاي انتخاباتي کانديدا ها را بخورد.
به اميد روزي که به تعصبات کور عليه هر ايراني بخاطر مذهب، قوميت، و جنسيت پايان داده شود.
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com/
16 آبان 1386
November 6, 2007
مطالب مرتبط:
http://www.ghandchi.com/488-bahaifriends.htm
http://www.ghandchi.com/302-Secularism.htm
http://www.ghandchi.com/444-azerbaijan.htm
سام قندچي
در اين بحبوحه تهديد خطر جنگ جمهوري اسلامي با آمريکا و اسرائيل و در آستانه انتخابات مجلس فعاليت تازه نيروهاي مختلف مدني و سياسي در ايران آغاز شده است که مايه مسرت است. در اين ميان نه تنها اصلاح طلبان مذهبي بلکه چندين گروه ديگر نيز آيت الله خاتمي رئيس جمهوري پيشين را بعنوان سخنگوي خود معرفي کرده اند.
سؤال من از آقاي خاتمي ايـن است که امروز که هيچ مقام رسمي ندارد آيا حاضر است براي برسميت شناخته شدن مذهب بهائي توسط جمهوري اسلامي کاري بکند يا نه؟ و يا حداقل بگويد نظر خودش در اين باره چيست؟
من نظرم را درباره افکار آقاي خاتمي در گذشته نوشته ام و در اينجا نميخواهم تکرار کنم:
http://www.ghandchi.com/411-FuturistRepublic.htm
پس چرا اين سؤال را ميکنم؟ چون آقاي خاتمي سالهاست از گفتگوي تمدن ها صحبت ميکنند و يکي از مذاهب اصلي دنيا که دست بر قضا در ايران زاده شده است در ايران جمهوري اسلامي نه تنها برسميت شناخته نميشود بلکه معتقدين به اين مذهب در 28 سال گذشته مورد همه گونه آزار و اذيت قرار گرفته اند.
بهائيان نميتوانند راحت به دانشگاه بروند. اموالشان در موارد مختلف مصادره شده يا آنقدر در خطر بودند که بسياري از آنها که شريک مسلمان داشتند اموال خود را به نام شرکاء خود کردند. قبرستان هاي بهائيان مورد تعدي واقع شده اند و محل هاي مقدس آنها در بارفروش (بابل کنوني) که از اماکن مهم تاريخي به شمار ميرفتند، نابود شدند. آيا هيچ کدام از اين اعمال را ميشود گفتگوي تمدنها نام گذارد.
پاسخ جمهوري اسلامي به اينکه چرا مذهب بهائي رسمي نيست، چيست؟ آنها ميگويند که جمهوري اسلامي بر مبناي قران است و در قران مذاهب بهائي و بودائي يا هندو بعنوان اهل کتاب ذکر نشده اند و در نتيجه در جمهوري اسلامي برسميت شناخته نميشوند. حتي مذهب زردشتي هم به زور برسميت شناخته ميشود و البته بي خدائي يا اگنوستيسم هم که به طريق اولي برسميت شناخته نميشوند.
سؤال من اين است که مگر مذهب شيعه در قران آمده است. اگر ملاک ذکر شدن در قران است که به روايت اهل تسنن در بسياري از کشورهاي عربي، شيعه نه تنها اهل کتاب نيست بلکه برابر کفر است. البته ممکن است که گفته شود که شيعه خود را بخشي از اسلام ميداند ولي بهائي چنين نيست. چه فرقي ميکند که مذهبي خود را چه مينامد، اگر ملاک دولت جمهوري اسلامي ذکر شدن در قران است که شيعه در قران ذکر نشده است.
حالا کشوري که خودش شيعه است، مذهب ديگري که آنهم مثل شيعه بعد از اسلام و قران بوجود آمده و در قران ذکري از آن نيست را تکفير ميکند!
بنظر من دين بهائي بخاطر آنکه يک نوع حسادت در فقهاي شيعه در اثر اين انشعاب که در شيعه روي داد، مورد کينه توزي خاصي است و امروز که بسياري و از جمله آقاي خاتمي سعي دارند اختلافات شيعه و سني يا اسلام و مسيحيت را مرمت کنند، چرا نگاهي به خانه خود ايران نميکنند، و به اين تعصبات وحشتناک درمورد هموطنان بهائي ما پايان نميدهند. به هر دليلي اين انشعاب بهائيان از شيعه تلخ بوده است ديگر سالها از آن تاريخ گذشته است و بهتر است شيعيان با اين واقعيت کنار بيانيد و به اين تنفرها پايان دهند.
امروز که آقاي خاتمي از نو در ايران مطرح هستند خوب است به اين گونه سؤالات پيش از انتخاب شدن خودشان و ديگراني که ميخواهند در انتخابات رأي مردم را بدست آورند، پاسخ دهند. ديگر مانند آنزمان نشود که پيش از انتخاب حرفهاي کلي و نامشخص زدند و بعداً به هيچکدام خود را متعهد نديدند. از زنان تا دانشجويان ايران درس گرفتند که برنامه مشخص را بحث کنند و نه حرف هاي کلي. ديگر جنبش سياسي ما دانا شده است که از پلاتفرم بگويد و بپرسد و نه آنکه فريب کلي گوئي هاي انتخاباتي کانديدا ها را بخورد.
به اميد روزي که به تعصبات کور عليه هر ايراني بخاطر مذهب، قوميت، و جنسيت پايان داده شود.
سام قندچي، ناشر و سردبير
ايرانسکوپ
http://www.iranscope.com/
16 آبان 1386
November 6, 2007
مطالب مرتبط:
http://www.ghandchi.com/488-bahaifriends.htm
http://www.ghandchi.com/302-Secularism.htm
http://www.ghandchi.com/444-azerbaijan.htm